سفارش تبلیغ
صبا ویژن

تفریح

بالاتر از خنده

جوکهای منتخب سری جدید

 

 

# واسه لره دختر نشون می‌کنن، با سنگ می‌زندش!


# قانون 3 نیوتن :
اگر در مشاجره با یه لر ،
لر فرار کرد شما هم فرار کنید ،
چون رفته سنگ بیاره.


# اطرافیان داماد شعار میدن نون و پنیر و نعنا مادر عروس شد تنها،
پدر عروس داد میزنه: نون و پنیر و پونه پس من چُسم تو خونه.


# یک روز راننده تاکسی به مسافره که شبیه ژاپنی ها بوده میگه آقا ببخشید شما ژاپنی هستید ،
اون میگه نه بار دوم ازش مپرسه شما ژاپنی هستید بازم میگه نه بارسوم بازم میپرسه،
یاروه از کوره در میره میگه آره راننده تاکسی میگه به قیافت نمیاد.


# ترکه  میره حج نه نماز می خوند ، نه طواف می کرد و نه...
ازش می پرسند : تو چرا هیچ کاری نمی کنی ؟
میگه : به ما گفتند همه چیز با کاروانه.


# لره عینک دودی میزنه میره از خونه بیرون بعد بچه اش رو سر کوچه میبینه میزنه تو گوشش
بچه میگه:بابا چرا میزنی؟قل مراد  میگه:تو این وقت شب بیرون چکار میکنی؟بچه میگه:بابا،
شب نیست عینکتو بر دار!قل مراد  عینکشو بر میداره دوباره محکم میزنه توی گوش بچه اش،
بچه میگه:بابا واسه چی میزنی؟میگه تو از دیشب تا حالا اینجا چکار میکردی؟


# ترکه به رفیقش می گه من یه تمساح پیدا کردم چیکارش کنم؟
 میگه ببرش باغ وحش. فردا رفقیش می بینتش ، می گه بردیش؟
ترکه قوچعلی می گه : آره . تازه امشب هم می خوام ببرمش سینما.


# یه دختره به یه پسره میگه اگه منو بوس کنی واسه همیشه برای ،
تو میمونم پسره میگه: ممنونم از هشداری که بهم دادی،
یارو لنگ بوده با کشتی میره سفر...وقتی برمیگرده رفیقش میگه ،
خب سفر خوش گذشت؟؟ میگه نه بابا همش استرس داشتم،
 هی می گفتن لنگرو بندازین تو آب.


# یکی از آدم خواران پیش حکیم باشی رفت و گفت: حکیم باشی به دادم برس،
معده ام بدجوری می سوزه. حکیم باشی با خونسردی گفت: چیز مهمی نیست،
فورا یه مامور آتش نشانی بخور ، خوب می شی.


# معلم از دانش آموز پرسید: اگه تو هشت تا سیب داشته باشی، و بخوای با برادرت آنها،
را نصف کنی ، چند تا باید به او بدهی؟دانش آموز زرنگ گفت: دو تا. معلم گفت:
مگه تو حساب بلد نیستی؟ دانش آموز با شیطنت گفت: چرا آقا ولی برادرمون که بلد نیست.


# سه چیزه که وقتی میاد سراغت هیچکار نمیتونی بکنی:
باد صدادار، مرگ، اس ام اس .


# یارو همیشه لباس مشکی می پوشیده . دوستاش میگن چرا،
همیشه مشکی می پوشی ؟ میگه : آخه من ختم روزگارم.


# خره زیر اَبروشو برمیداره میره تو جنگل ،
همه نگاش میکنن میگه چیه آهو ندیدین.

 

# یه خره لنز می ندازه میره جنگا می گه:هی آ هی آ آهو ندیدی!!!؟؟


# یه دفعه دو تا هزار پا همدیگر رو بغل میکنن میشن زیپ.


# یه یارو زنگ میزنه پیتزا فروشی میگه یه پیتزا می خواستم. فروشنده میگه،
به نام ... ؟ یارو میگه . آخ آخ . ببخشید .به نام خدا , یه پیتزا می خواستم.


# یارو میره زن بگیره بهش میگن بالای مجلس بشین و حرفای،
 گنده بزن اونم میره روی طاقچه میشینه میگه:
 فیل دایناسور آسمانخراش کامیون....